مي نويسم تا بخواني قصه اي از آشنايي

خدایا ازت می خوام این آخرین پست انتظارم باشه

عزیزانم کلی مطلب نوشتم اما پرید الهی که مامن به قربونتون بره یک ساعت زمان صرف کرده بودم خب قسمت نبود من 19 بهمن پانکچر شدم 24 بهمن انتقال دادم و امروز آزمایش دادم خسته شدم دیگه نمی تونم پشت سیستم بشینم و تایپ کنم فقط برام دعا کنید ساعت 2جواب آزمایشم آماده میشه
9 اسفند 1394

پست دوم

سلام عزیزم سلام عزیزانم نمیدونم الان تو دلم هستین یا نه اما فکر این که شاید الان تو دلم باشین دلم غنج میره القصه بعد مهمونی خیالم راحت بود که تا یه ماه بابا اسم خانواده اش رو نمیاره منم درمانش و اقدام رو دنبال می کنم پدر بزرگت روزی که از بیمارستان  روز تولد پسر عموت می آمدن گفت برین پیش خانم دکتر ...دکتر طب سنتی عمو رفته اونجا خوب شده منم چیزی نگفتم گفتم بریم شاید بهتره بشه زنگیدم وقت گرفتم خیلی دیر وقت داد بابا رو روز پنجشنبه بردم پیشش وسط مریض دید کلی عیب و ایراد روی هر دومون گذاشت و کلی دارو ی گیاهی نوشت  واقعا خوردنش برامون سخت بود رعایت اون همه دستور باز بابا رو بردم آز داروهای دکتر ارولوژیست فقط تعداد رو بالا برده بود باز ...
27 بهمن 1394

پست اول

سلام عزیزم سلام عزیزانم ببخشید ننوشتم روزهای سختی رو گذروندم خیلی ناراحتی کشیدم میدونم باید میرختمشون بیرون اما چه کنم من آدمی هستم که ناراحتی هام رو تو خودم نگه میدارم و میدونم کار خیلی غلطی هست چه کنم یه جا خوندم به دلیل رفتار بد خانواده و اطرافیان هست که آدم این جوری میشه یادمه بچه هم بودم جرعت نداشتم غصه هام رو بیان کنم چون با عث تحقیر و سرزنش خودم میشد بنابراین به مرور یاد گرفتم تو خودم بریزم دارم خودم رو درمان می کنم میدونم سخته اما باید درمان بشم تا برای شما ها مادر خوبی بشم القصه اتفاقات تلخ و شیرین زیادی افتاد اولیش اینکه مار کبری به درک رفت و آخرین خاطره من ازش تو پست قبل هست خدا لعنتش کنه از من جز لعنت چیزی نبرد شنیده بودم به ب...
11 بهمن 1394

دور نوزدهم

سلام عزیزای من سلام خوشگلای مامان نمیدونید چی بهم گذشته دلم چقدر خونه دلم گرفته آخه چرا باید این همه سختی بکشم من ، خدا خوب میدونه من طاقت حرف شنیدن ندارم طاقت  تیکه و متلک رو ندارم دارم داغون میشم توی ماه رمضون بعد شب احیا مار کبری به درک رفت دلم خنک شد حسرت دیدن بچه عمو رو با خودش به گور برد هیچ وقت آخرین جمله اش رو یادم نمیره :"جاریت بچه داره تو نداری؟"خدا حتی امونش نداد تا ببینتش توی ختمش زن عمو با فیس و افاده با شکم قلمبه پیداش شد از دور فقط یه سلام علیک الکی کرد اونم فقط برای این که ببینه من میبینمش خواهرهای عوضی تر از خودشم که اصلا سلام نکردن خدا ازش نگذره هیچ وقت من و تحویل نمی گیره همیشه یه جوری میشینه که پشتش به من ...
7 مرداد 1394

دور هفدهم

آره عزیزم رفتیم دور هفدهم فکر می کردم  فصد کردن بابایی شاید نتیجه بده یا قرص استرادیول که دکی گفت برای لانه گزینی جنین هست یا اقدام 3شب پشت سر هم ما یا اون تخمک روز 26اما بازم نشد پری خانم دو روز زودتر آمد و به انتظار ماه قبل من پایان داد البته فکر کنم اثر گلوفاژ هست دوستان مجازی می گن جلو افتادن پری نشونه خوبیه کمی امیدوار شدم دیگه اینکه یه جا خوندم که کمبود ویتامین دی باعث ناباروری میشه تمام آزمایشاتم رو زیر رو رو کردم چیزی پیدا نکردم دلم طاقت نداشت رفتم و آز ویتامین دی رو دادم حالا باید تا بعد تعطیلات صبر کنم امیدوارم که مشکل همین باشه بر طرف بشه عقلم دیگه به جایی قد نمیده طب نوین طب سنتی همه رو انجام دادم اما چرا نمیشه دارم دیونه می...
13 خرداد 1394
1