مي نويسم تا بخواني قصه اي از آشنايي

اي فرشته معصوم من

نمي دانم آمدي يا نه اولين دعوت من و پدرت را در شب ولادت پيامبر اكرم و امام ششم پذيرفتي يا نه نميدانم كه آيا اين معجزه براي من هم اتفاق مي افتد يا نه؟ اما من خواستم تو را ،شما ها را و تلاش كردم روزهاي غريبي را مي گذارانم در برزخي عجيب گرفتارم اميدوار به آمدنت باشم يا تلاشي دوباره براي اين ماه آغاز كنم كاش خداوند مرا لايق بداند و امانتش را به من هديه دهد مي دانم بنده خوبي نيستم ميدانم اما بسيار تلاش مي كنم براي لايق بودن براي آدم بودن براي زن بودن و براي مادر بودن از روزي كه خودم را شناختم كمبود ها و كاستي ها را ديدم استعداد هاي شوكوفا شده و سرخورده ام را ديدم با خودم پيمان مي بستم كه براي تو محيا شوم خودم و زندگي ام را براي تو آماده كنم گرچه ...
7 بهمن 1392
1